سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهاجران

:24 عصر ] [ متین ابراهیمی ]

پا به پای کودکی هایم بیا                  کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن                    باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو          با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر               عاقلی را یک شب از یادت ببر

..............................................

طعم چای و قوری گلدارمان                لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم             در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره  دنیای ما                          قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ                 ماجرای بزبز قندی و گرگ 

غصه هرگز فرصت جولان نداشت         خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی  رنگ خودش بی شیله بود      ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر  !             همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست       آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟        مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟         می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟    رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟          آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان           ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !              کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد            سادگی هایم به سویم باز گرد!
برگرفته از وبلاگ پژواک

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/9/19:: 6:49 عصر     |     () نظر

گیرم که خلق را به طریقی فریفتی

                                   با انتقام دست طبیعت چه می کنی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/9/2:: 5:43 عصر     |     () نظر

از عایشه در صحیحین روایتی نقل شده که یک زن مخزومی دزدی کرده و قریش از عمل دزدی او بر افروخته شدند .گفتند درباره این شخص چه کسی با پیغمبر صحبت می کند جواب دادند کسی جرات این کار را ندارد مگر اسامه ابن زید . پیامبر (ص) به اسامه ابن زید فرمودند:آیا در مورد حدی از حدود خداوند شفاعت می کند! بنی اسرائیل بدان سبب نابود شدند که هر گاه در میان آنها بزرگ زاده ای دزدی میکرد او را عفو می کردند و هر گاه فقیر و ضعیفی به سرقت مبادرت می ورزید او را مجازات می کردند . سوگند به جان کسی که جان محمد در دست اوست هر گاه فاطمه دختر محمد دزدی کند هرآینه دست او را می برم

شامبیاتی جلد دوم ص 298 -299



نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/8/19:: 11:3 صبح     |     () نظر

اسدچشمهایت را باز کن

اسد چشمهایت رابازکن واگر بازند بازتر کن واگرواقعیت ها بازنمی بینی زاویه دید خود را عوض کن شاید بغیر از کسانی که در حضورت ایستاده اند وکف می زنند وهورا می کشند افرادی را که مشت گره کرده اند و فریاد رفتنت را سرمی دهند و در پای این فریاد جان می دهند ببینی.

اسد گوشهایت را اگر نمی شنوند وارسی کن تا علت نشنیدن صدای لعن ونفرین ها را باز یابی . طول موج این صداها از طول موج صدای کف زدن ها وهورا کشیدن های عده ای قلیل آنقدر بالا یا پایین نیست که تو آنها را نشنوی.

اسد از اطاق شیشه ای توهم آلود خود بیرون بی تا بتوانی واقعیت ها را ببینی وبشنوی.

اسد تو فردی هستی که درداخل سیاست زاده شده ای ودر داخل سیاست بزرگ شده ای از تو انتظار می رود که کمی پخته تر عمل کنی وآبرویی را که پدرت ذره ذره جمع کرده وتو به پشتوانه آن آبرو بر این مسند تکیه زده ای آنرا با بی خردی وکوته بینی برباد ندهی.

اسد از حرفهایت بوی دیکتاتورهای محتضر می آید آنها هم چون خودرا در بن بست می دیدند تصور می کردند اهرم تعادل جهان در دست آنهاست و اگر دنیا بر مراد آنها نچرخد با این اهرم تعادل جهان را برهم خواهند زد وحرفها وحرکاتی را از خود به نمایش می گذارند که جز از یک دیوانه چنین رفتارهایی سر نمی زند .صدام زمانی که به بن بست رسید شروع به موشک پرانی به کشورهای اطراف خود کرد با این تصور که می تواند منطقه را به آتش بکشد ولی دیدیم ودیدی که جز خود وملتش کسی دیگر را آتش نزد.اسد بیا و کشور را دو دستی به کشورهای بیگانه تقدیم نکن.

اسد از مبارک درس بگیر که چگونه بودن درقفس را به افتادن کشور در ورطه جنگ داخلی ترجیح دادوبا این کار نشان داد که عشق ورزیش به مصر واقعی بوده نه شعاری.

اسد به سوی مردم برگرد واز آنها عذر خواهی و از خدا طلب بخشش کن شایدکه مقبول افتد.  



نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/8/9:: 10:47 عصر     |     () نظر

پس از قذافی نوبت کیست؟

دیکتاتورها یکی پس از دیگری از فاضلابها وگودالها بیرون کشیده می شوند وبه سزای اعمال کثیف خود می رسند .

ای کاش سایر دیکتاتورها نیز باور میکردند که این شتری است که در خانه هر دیکتاتوری خوابیده او را سوار کرده وبا خود خواهد برد.

گروهی در توصیف رفتار انقلابیون لیبی با قذافی پس از دستگیری او می گویند که این رفتارها مغایر با اصول انسانی ودموکراسی هستند وانقلابیون نباید اینگونه رفتار می کردند وباید او را در دادگاه محاکمه می کردند وحقوق انسانی او را رعایت میکردند وحرفهای دیگر.... در پاسخ به این حرفها میگویم که بیرون گود نشستن و در باره اتفاقات داخل گود اظهار نظر کردن بسیار آسان است . اما اگر مدعیان رفتار انسانی خود نیز از مردمی بودند که پس از42 سال ظلم و ستم حاکمی از او می خواستند تا ازحکومت کنار رود حاکم بجای پاسخگویی واجابت آنها را موشهای کثیف می نامید و بیش از 40 هزار نفر را می کشت و کشور را به ویرانی میکشید دیگر این حرفها را نمی زدند این مدعیان باید لحظه ای خود را جای انقلابیون زجر کشیده می گذاشتند تا آنچه بر آنها رفته را کمی درک نمایند سپس درباره رفتار آنها با این موش کثیف که تا اخرین گلوله خودعلیه مردم جنگیده  قضاوت میکردند.

روزهای خوبی را برای خلق قهرمان لیبی آرزو می کنم    



نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/8/1:: 8:26 عصر     |     () نظر

یک شبی مجنون نمازش را شکست،با وضو در کوچه ی لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود،فارغ از جام لدستش کرده بود

 

گفت:یا رب از چه خوارم کرده ای؟بر صلیب عشق دارم کرده ای؟

 

بیش ازین از عشق دلخونم مکن،من که مجنونم،تو مجنونم مکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم،این تو و لیلای تو ،من نیستم

 

گفت:ای دیوانه لیلایت منم،در رگ پنهان و پیدایت منم

 

سالها با عشق لیلا ساختی؟من کنارت بودمو نشناختی  ...

 برگرفته از وبلاگ سهیلا


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/7/18:: 3:28 عصر     |     () نظر

غده های سرطانی هر قدر که بیشتر در بدن مانده باشند حجیم تر و ریشه دار تر وطبیعتا خارج کردن  ودرمان آن دردناک تر و پر هزینه خواهد بود اما اگر بیمار از درد و هزینه درمان این بیماری بترسد ودرصدد درمان بر نیاید به مرگ او منتهی خواهد شد 

مطمئا روزهای خوب خوش تری از آنچه قذافی برای شما مردم لیبی در سایه دیکتاتوری وخفقان تدارک دیده بود در پیش روی شماست


کلمات کلیدی: لیبی -قذافی - تبریک


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/6/3:: 9:18 صبح     |     () نظر

در روزنامه شرق چهارشنبه دوم شهریور 1390 سه نوشته وجود داشت که آدمی احساس میکرد نویسندگان از یک درد می نالیدند.

هما روستا: دل نکندن از قدرت (ص15)

بهاره رهنما:سانسور – خلاقیت –لهستان – مرژوک(ص20)

محمد علی سبحانی: کسی برای سرهنگ گریه نمی کند(ص1) آقای سبحانی می نویسد: حکومت هایی نظیر حکومت قذافی که ده ها سال با ظلم وبی تفاوتی بر مردم خود حکومت کرده اند وفرصت های تجربه فعالیت های مدنی وسیاست ورزی را از مردم خود دریغ کرده اند نه تنها پایانی دردناک را برای خودشان رقم می زنند بلکه آینده کشور وملت شان را نیز با چا لشهای دردناک مواجه کرده اند.



نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/6/3:: 8:53 صبح     |     () نظر

                                    بنام خدا

در یکی از نشریه های تبلیغاتی شهرستان ساوجبلاغ به نام اکسپرس پیک که فکر میکنم شماره 22 آن بودمطلبی کوتاه به قلم آقای مهراب حیدری را خواندم این مطلب کوتاه اما حامل معنایی عمیق و زیبا بود که باعث شد آنرا چندین بار بخوانم وبه دوستان هم توصیه کنم انرا با دقت بخوانند .

عمق مفهوم نهفته در این مطلب مرا برآن داشت تا این مطلب را در معرض دید افراد بیشتری قرار دهم.

این مطلب با عنوان مسئول محدودیت آدم ها کیست نگاشته شده است.

کک ها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش هستند. اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد پس از مدتی روی ظرف سرپوش می گذاریم. کک می پرد وسرش به ظرف می خورد این کار رامدتی تکرار می کند سرانجام در ظرف را بر میداریم کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش را برداشته شده محدودیت فیزیکی رفع شده اما کک فکر میکند این محدودیت همچنان ادامه دارد

پای فیلهای سیرک را مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند. بچه فیلها را با طنابهای بلند وفیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه. به نظر میرسد که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند!

علت این است که آنها در بچگی طنابها بلند را کشیده اند وسعی کرده اند خود را  خلاص کنند وسرانجام روزی تسلیم شده اند.

از آن پس آنها تا انتهای طناب میروند و می ایستند آنها این محدویت را پذیرفته اند.

دلفین را دراستخر بزرگی قرار می دهند ماهی مورد علاقه دلفین را هم در استخر می ریزند دلفین به سرعت ماهی ها را می خورد. تعدادی ماهی دیگر داخل استخر ریخته می شود ولی این بار در ظروف شیشه ای. دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد .محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در استخر به حرکت در می آیند اما دلفین ازگرسنگی می میرد . غذای مورد علاقه او در اطرافش فروان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد.

محدودیتی که شما برای خود ساخته اید چیست؟

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/5/21:: 11:21 صبح     |     () نظر

دوستی sms  پر مغزی برایم فرستاد وصف حال بود تصور کردم دوستان دیگر نیز  آنرا بخوانند بد نیست

دکترشریعتی می نویسد:

زخمی بر پهلویم هست .روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم  و در  این میان همه گمان میکنند که من میر قصم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسن اصل روستا 90/5/8:: 6:39 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9      >