علل رکود تمدن اسلامی:
1—علل درونی:
الف- استبداد:
عبدالرحمان کواکبی اندیشمند عرب می گویداستبداد در لغت آن است که شخص در کاری که شایسته مشورت است بر رای خویش اکتفا کند وی استبداد رااز لحاظ سیاسی تصرف کردن یک نفر یا جمعی در حقوق ملتی بدون ترس از باز خواست می داند.
بر این اساس می توان استبداد را خودرایی وخودکامگی دانست که مستلزم ومتضمن نظامی است که در آن دولت ودر تحلیل نهایی فردی که در راس دولت قرار دارد در مقابل ملت هیچ گونه تعهد و مسئولیتی ندارد .یعنی نظامی که در آن اساس حکومت بر بی قانونی است به این معنی که قوانین ومقررات موجود فقط تا زمانی نافذند که مستبد کل یا گماشتگان او صلاح خود را در آن بدانند.درست به همین علت است که اصطلاحات قانون وضابطه در نظام استبدادی معنا ومحتوایی ندارند.
از زمان به قدرت رسیدن بنی امیه بسیاری از مسائل تغییر یافت وسیاست مدارا وتحمل حکومت از بین رفت . عمال معاویه بیم داشتند که اگر به مردم آزادی دهند آنها دست به شورش بردارند لذا به سختگیری وشکنجه مسلمانان پرداختند. نخستین بار در دوران معاویه بود که سخت گیری وشکنجه اعمال شد واشخاصی که با وی مقابله می کردند دستگیر وکیفر شدند.
در مجموع دوران خلفای عباسی به ویژه برخی ازآنها وخیم تر از دوران اموی بود وخلفای این دوره از قتل مخالفان خود فروگذار نبودندو این گونه سیاست ها به مرور زمان نارضایتی عمومی را بدنبال آورد.
بررسی تاریخی تمدن اسلامی نشان می دهد که هر اندازه استبداد شاهان کمتر بوده به همان اندازه جامعه بستر مساعد تری برای رشد وتوسعه فرهنگ و تمدن به دست می آورده است.
ب—دنیاگرایی
پ—تحجر
ت—جریانهای فکری عقل گریز در جهان اسلام
2- علل بیرونی:
الف – جنگهای صلیبی
ب – ظهور مغولان
پ – سقوط اندلس
برگرفته از کتاب فرهنگ وتمدن اسلامی
اصل روستا